چکیده: (8053 مشاهده)
در برنامههای کوتاهمدت و حتی میان مدت، به دلیل سنگینی "میراث گذشته" امکان آن نیست که برنامهریز دست به اقدامهای اساسی بزند. معمولاً به دلیل ناتمام ماندن طرحهای گذشته یا لزوم ادامه تعهدات گذشته، تکلیف بیش از 90 درصد برنامههای سالانه و حدودی نیمی از برنامههای میان مدت، پیشاپیش معلوم است.
بدین روی، از دیرباز، برنامهریزان، نیاز به برنامههای بلندمدت را احساس کرده بودند. نمونه آن برنامههای بلندمدت شوروی سابق است. این برنامه، بیشتر از نظر افق زمانی با برنامههای میان مدت فرق داشتند. یعنی برنامه بلندمدت (15 تا 20 ساله) در واقع، سه یا چهار برنامه میان مدت (5 ساله) بود. چنین مینماید که در کشور ما نیز در برخورد با آینده بینش کم و بیش مشابهی را پذیرفتهاند.
اما اندیشیدن درباره بلندمدت، تنها به منظور هدفگذاری برای افق زمانی دورتر نیست. حتی هدف آن، تنها یافتن میدان برای نوآوری و تغییر روال گذشته هم نیست. کاوش در بلندمدت یا آیندهنگری، که با برنامههای بلندمدت فرق اساس دارد، به دلیل دیگری انجام میگیرد و آن شناخت "آیندههای ممکن"- و حتی انتخاب میان آنها- برای تعیین تکلیف اقدامهای امروز است. در این مقاله، کوشش شده تا تفاوتهای میان این دو برداشت از برنامهریزیهای بلندمدت بیان شود. با عنایت به رواج دو نوع برنامهریزی بلندمدت در ایران- آیندهنگری (از جمله ایران 1400) و آمایش سرزمین (که تهیه آن هم اینک در دستور کار سازمان برنامهوبودجه قرار دارد)- بحث درباره روشهای ویژه آیندهنگری سودمند مینماید.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
دریافت: 1390/11/18 | انتشار الکترونیک: 1377/11/26