ابن خلدون ارزش را منحصر در کار نمیداند، ولی بخش اعظم آن را ناشی از کار میداند. در مورد خدمات که به تولید غیرمادی اختصاص دارد، ارزش را کلاً ناشی از کار میداند. درخصوص کالاها و محصولات محسوس مادی، علاوه بر کار ارزش مواد اولیه به کار رفته در آنها را نیز دخیل میداند. در مورد فعالیتهای تجاری و بازرگانی، علاوه بر کار، سرمایه را هم به شمار میآورد، اما سرمایه را ناشی از کار قبلی میداند. در مورد کالای کشاورزی، کار و طبیعت را هم دخیل میداند.
هر چند در تحلیل آرای آدام اسمیت درخصوص ارزش، مناقشاتی وجود دارد، لیکن اگر نظریه هزینه تولید آدام اسمیت را در خلق ارزش به عنوان نظریه نهایی او بپذیرم. نتیجه میگیریم که وی هر سه عامل را در خلق ارزش مؤثر میداند.
ابن خلدون کار را (و در برخی موارد سایر چیزها را) فقط عامل ایجاد ارزش میداند و نه برابر با آن، و عرضه و تقاضا را عامل تعیینکننده ارزش (قیمت) میداند. بنابراین، هیچگاه همانند اسمیت با مشکل چگونگی تعیین ارزش توسط کار روبه رو نشده است. در حالی که نظریه ارزش اسمیت فقط از دیدگاه عرضه برای تعیین قیمت مؤثر است و تقاضا در تعیین قیمت نقشی به عهده ندارد.
گرچه ابن خلدون پول را خنثی میدانسته است، اما در هیچ جا اشارهای که دال بر آن باشد که او همانند اسمیت به ارتباط بین سطح عمومی قیمتها و مقدار پول در گردش پیبرده باشد، نمیتوان یافت.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |