این مقاله، بررسی انتقادی متون موجود درباره عوامل تعیینکننده سیاسی- نهادی بودجه دولت است. بحث را با طرح دو پرسش سازماندهی میکنیم: چرا برخی از کشورهای او.ای.سی.دی.، و نه دیگران، بدهیهای عمومی بزرگی را انباشته کردند؟ چرا این عدم توازنهای مالی در 20 سال اخیر، و نه در پیش از آن، پدید آمد؟ بحث را با الگوی همسانسازی مالیاتی آغاز میکنیم و نتیجه میگیریم که این روش به تنهایی نمیتواند پاسخهای کاملی برای این پرسشها فراهم آورد. سپس به بحث درباره الگوهای اقتصاد سیاسی میپردازیم که به شش گروه تقسیم میشوند: 1) الگوهایی که بر پایه سیاستمداران فرصت طلب و رأی دهندگان بیاطلاعی که توهم مالی دارند، بنا شده است. 2) الگوهای باز توزیع بین نسلی 3) الگوهای که در آنها بدهی به عنوان متغیری راهبردی، دولت کنونی را به دولت بعدی وصل میکند. 4) الگوهای دولتهای ائتلافی 5) الگوهای منافع پراکنده منطقهای 6) الگوهایی که بر اثرهای نهادهای بودجهای تأکید میکنند. در پایان، با بحث مختصری درباره پیامدهای سیاستگذاری، نتیجهگیری مینماییم.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |