دانشگاه تهران ، mmashhadi@ut.ac.ir
چکیده: (13857 مشاهده)
بیتردید، فقر یکی از بزرگترین دغدغههای تمام جوامع بشری و نظامهای اقتصادی است. پر واضح است که، اگر علم اقتصاد و اقتصاددانان نتوانند تحلیل مناسبی از این پدیده تلخ و راهکارهای مبارزه با آن ارائه کنند، دانش چندان سودمندی نخواهند داشت. در واقع، اگر اقتصاددانان بهرهوریمحور فقط قادرند فقر را به پایین بودن بهرهوری افراد نسبت دهند، باید بپذیرند که نظریه اقتصادی آنها، دستکم برای نیمی از بشریت، چیزی بیش از یک قصه نیست. این یکی از نکات مهم و مورد تأکید در مقاله حاضر است که موجب تمایز آن از سایر آثار موجود در این حوزه میشود. در واقع، موضوع مورد بررسی در مقاله حاضر این است که، بر خلاف تصور اقتصاددانان مرسوم، فقر خاستگاه فردی ندارد، بلکه عمدتاً ناشی از کاستیهای نهادی است و به همین دلیل، نمیتوان آن را فقط به بهرهوری افراد نسبت داد. بر این اساس، در مقاله حاضر نشان داده خواهد شد که در اقتصاد متعارف، سرچشمههای فقر به خوبی شناسایی نشده است. در حالی که نهادهایی مانند طبقه مرفه، ارث، آداب و سنن به خوبی میتواند دلایل اصلی فقر افراد باشد. علاوه بر این، منطق قیاسی و روششناسی ریاضیاتی رایج در اقتصاد متعارف باعث شده است که اقتصاددانان از روشهای پژوهشی مانند مشاهدهگر مشارکتکننده که مورد تأکید نهادگرایان است، بهره نگیرند. حال آنکه، در برخی از پژوهشهای نهادی اخیر، با کمک این روش پژوهش به خوبی نشان داده شده است که در اغلب بررسیهای پیشین درباره فقر، جنبههای مهمی از موضوع نادیده گرفته شده و از آنها غفلت شده است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
دریافت: 1391/12/1 | پذیرش: 1392/6/4 | انتشار الکترونیک: 1392/6/4