طی دهه های 1950 و 1960، بیشتر ملتهای در حال توسعه، به ویژه کشورهای بزرگتر، قویاً سیاست صنعتی کردن از طریق جایگزینی واردات را پی گرفته اند. این امر براساس حمایت سنگین استوار بود و عمدتاً منجر به صنایعی شد که کارایی بسیار ناچیزی داشتند. از اوایل دهه 1970، شمار فزاینده ای از کشورهای در حال توسعه مقررات زدایی اقتصاد و آزادسازی تجاری خود را آغاز کردند، و این امر کارایی و رشد را برانگیخت. بعضی از کشورهای در حال توسعه نیز سیاستهای راهبردی تجاری را دنبال کردند و رشد درون زا (آن طور که نظریه رشد درون زا فرض می کند) را تجربه نمودند، اما موفقیت آنها در این زمینه محدود بود. با این حال، تحت قوانین تجاری بین المللی جدید غیرممکن و غیر اصولی است که کشورهای در حال توسعه "معجزه" آسیای شرقی را تکرار کنند که براساس حمایت دولتی قوی از صنایع داخلی، و درهمان حال، و در همان حال، تشویق به رقابت و کارایی در میان شرکتهای داخلی بود. با پایان یافتن موفقیت آمیز دور اورگوئه، پیش بینی می شود که از طریق مقررات زدایی مداوم و دستیابی بیشتر به بازارهای کشورهای توسعه یافته، نفع زیادی عاید کشورهای در حال توسعه گردد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |