1- دانشگاه تهران
2- دانشگاه تهران ، amiry82@yahoo.com
چکیده: (13102 مشاهده)
امروزه برای اغلب ناظران مسایل اقتصادی از درون و بیرون این علم، اصطلاح «علم اقتصاد» با مفاهیم اقتصاد نئوکلاسیک مترادف گردیده است و به بیان دیگر این روش کاری، اقتصادهای نئوکلاسیک است که اصول علم اقتصاد را تعریف میکند. اما به رغم این سلطه و با وجود تمامی دستاوردهای بدیهی، اقتصاد نئوکلاسیک در تمام طول عمر خود همواره با جریانی پایدار از انتقادها و پیشنهاداتی در خصوص روشهای جایگزین و رویکردهای روشمند روبهرو بوده است. یکی از این رویکردها اقتصاد رفتاری می-باشد. طرفداران این اقتصاد ادعا میکنند که با بهرهگیری از بنیانهای روانشناسی و اجتماعی، واقعگرایی تجزیه و تحلیلهای اقتصادی را افزایش داده و ویژگیهای خاص این علم (بینش تئوریک، پیشبینی پدیدهها و سیاستهای مناسب) را بهبود -بخشیدهاند. این اقتصاددانان بیان میدارند که اگرچه اقتصاد کلاسیک در ابتدا عیناً به بنیانهای روانشناسی علاقهمند بوده، اما این علاقه پس از آن سالها رو به افول گذاشته و حتی در برهههایی به تضاد با این اصول منجر شده است. اما اقتصاددانان رفتاری با بهرهگیری از مطالعات پیشگامانه کاتونا و هربرت سایمون و پس از آن مطالعات کاهنمن و تورسکی و غیره بار دیگر توانستهاند پیوندی دوباره میان این دو دسته برقرار نمایند. پیوندی که هر یک از این اندیشمندان حوزه بسیار محدودی از آن را جلو بردهاند و به منظور برقراری ارتباطی تنگاتنگ و سیستماتیک و در واقع دستیابی به یک «پارادایم» غالب راه طولانی را پیش رو دارد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
دریافت: 1392/4/4 | پذیرش: 1392/4/19 | انتشار الکترونیک: 1392/4/19