مطالعه حاضر، به دنبال پاسخی علمی و مستند به این سؤال است که فقر به عنوان یک پدیده نامطلوب اقتصادی- اجتماعی در دورهای از تاریخ اقتصادی کشور، که از آن به عنوان دوره بازسازی یاد میشود، چگونه تغییر کرده است و چگونه نسبت به سیاستهای کلان اقتصادی حساسیت نشان داده است؟ به منظور پاسخ به این پرسش در کنار ارائه مبانی نظری سنجش و مقایسه فقر، این مطالعه، به تحلیل اطلاعات درآمد و هزینه قریب به دویست هزار خانوار ایرانی در دوره (1367-1375) میپردازد. سه شاخص متداول اندازهگیری فقر در دوره مزبور محاسبه گردیده و با استفاده از روش غلبه و مستقل از انتخاب خط قرمز و فارغ از هرگونه خطای نمونهگیری، نتایج زیر در مقایسه سالهای متوالی به دست آمده است:
سطح عمومی فقر دوره (1367-1370) ثابت بوده است.
سطح عمومی فقر دوره (1370-1373) کاهش یافته است.
سطح عمومی فقر در سال 1374 افزایش یافته و در سال 1375 نیز در سطحی معادل سال 1374 ثابت باقی مانده است.
در بررسی ارتباط متغیرهای اقتصاد کلان کشور و پدیده فقر، نتایج حاصل از مطالعات اقتصادسنجی نشان میدهد که:
در دوره مزبور، افزایش تولید و کاهش بیکاری در جهت کاهش فقر عمومی کشور عمل کردهاند.
با توجه به ترکیب صادرات غیرنفتی کشور که عمدتاً کالاهای کشاورزی و صنایع روستایی است، کاهش رسمی ارزش ریال موجب کاهش فقر شده است، زیرا بیشتر فقیران در این دو بخش متمرکز هستند.
افزایش سرمایه انسانی در قالب افزایش سواد، نقشی کاهنده بر فقر دارد.
افزایش نقش دولت در بازار اشتغال، نقشی کاهنده در فقر عمومی کشور دارد، زیرا دولت حداقل رفاه لازم را برای مستخدمان خود فراهم میآورد. طبیعی است که افزایش یا تداوم این نقش مورد بررسی این مطالعه قرار نگرفته است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |